رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

آقا رادین

انتظاری دیگر ، به پایان رسید.....

سلام پسری بابایی و مامانی رادین بابا بالاخره انتظار به سر اومد و بعد از یک ماه و اندی سرویس خواب خوشملت رسید بعد از اینکه نصاب ها قطعاتشو به هم وصل کردن که البته اینکار حدود ٢ ساعت طول کشید من و مامانی با وسواس خیلی زیاد اتاقتو تمیز کردیم    وسایلتو توی کمد و کشوها چیدیم و اتاقتو تزیین کردیم. اونم چه تزیینیییییییی من که میخوام تا نیستی تو اتاق تو گل پسرم بخوابم البته هنوز پرده اتاقت نرسیده که احتمالا اونم تا دو هفته دیگه میرسه خلاصه الان منو مامانی کارمون این شده که همش بریم تو اتاقت بشینیم و تو رو در حال بازی کردن تصور کنیم و کلی ذوق کنیم. چون هنوز اتاقت کامل نشده نمیتونم عکساشو واست بذارم ولی به زودیه زود اینکار...
7 بهمن 1390

نذری مامان جون مهین

پسر قشنگم میخوام برات در مورد نذری مامان جون که روز 28 صفر مقارن با یکشنبه ٢ بهمن درست کرد بگم البته با تأخیر چند روزه  مامان جون مهین هر سال توی ماه صفر نذری شله زرد داره. مامان مهرناز از موقعی که یه دختر کوچولو بود این روز رو خیلی دوست داشت, چون به همراه مامان و بابا و خواهر و برادراش و گاهی اوقات هم فامیل و دوستان دور دیگ بزرگ شله زرد جمع میشدن و همزمان با هم زدن نذری هر دعایی هم که توی دلشون داشتن ار خدا میخواستن که براشون برآورده کنه. از موقعی که بابا رضا هم به جمع خانواده ما اضافه شد این روز برای مامان مهرناز قشنگتر شد چون بابا رضا یکی از همون دعاهای برآورده شده سر نذری بود. مامان مهرناز همیشه بعد از دعا برای سلامتی خانواده ا...
7 بهمن 1390

من يك مادر هستم

عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد آن زمان طفل قشنگم بی‌خیال در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاس ها در مشام جان من پیچیده است آن زمان دیگر وجودم مو به مو بسته با هستی طفلم میشود آن زمان در هر رگ من جای خون مهر او در تار و پودم میشود میفشارم پیکرش را در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی‌ آغاز کن میگشاید نور چشمم دیدگان بوسه‌ ها از مهر بر رویش زنم گویمش آهسته‌ ای طفل عزیز می‌پرستم من ترا مادر منم   ...
5 بهمن 1390

27 امين هفته بارداري

پسر نازنينم سلام. تو گل خوشگل توي اين هفته حدود 900 گرم وزن و قدي به بلندي 36.5 سانتي متر داري و الان ديگه همه حجم رحم مادر رو پر كردي. تو كوچولوي مامان الان ميتوني به خوبي چشماي قشنگت رو باز و بسته كني و در زمانهاي مشخصي ميخوابي و بيدار ميشي و همينطور انگشتاي دستاي خوشگلت رو ميتوني بمكي واي ماماني از تصور اين حالت قند توي دلش آب ميشه از اين هفته به بعد ممكنه شما گل ناز توي دل ماماني سكسكه كني و با اينكارت شكم ماماني رو بالا پايين كني  مغز كوچولوت هم فعالتر شده و تو الان يه ني ني متفكر هستي!!!!  شيطونكم توي شكم ماماني به چي فكر ميكني؟ حتما به اين فكر ميكني كه اين مامان و بابايي كه الان اينقدر منو دوست دارن و خودشونو هلاك كردن...
1 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد